خلاصه نمایش یک روز و دو فصل:
وقتی من بچه بودم مادربزرگ برا من قصه میگفت. قصه ننه سرما و خونه ی بالای ابرها. مادربزرگم می گفت آدم برفیها نوههای قد و نیم قد ننه سرما هستن. هر وقت برف میاومد مینشسم پشت پنجره و به آسمون نگاه می کردم. به برفها که عین آرد الک شده از ابرها میریخت پایین. مادربزرگ میخندید و میگفت باز ننه سرما داره برای نوههاش کلوچه درست میکنه. من عاشق کلوچه و قصههای زمستون بودم. یه روز که خیلی طوفان میومد مادربزرگ همونطور که چاییشو فوت میکرد قصه چایی خوردن ننه سرما رو برام گفت…
خلاصهی نمایش هدیه کوچولو:
کوچولو تصمیم دارد با هدیهای مادرش را خوشحال کند اما سردرگم مانده و چون میخواهد اورا از صمیم قلب خوشحال کند باید بهترین هدیهای را که میتواند تهیه کند. شاید یک کتاب، شاید هم یک بستهی هیجان انگیز. اما مطمئن نیست. او برای پیدا کردن این هدیه سفری را آغاز میکند و در این سفر اتفاقات بسیاری برایش میافتد…
بخش: صحنه ای
[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”113,116″ ihc_mb_template=”2″ ]
[/ihc-hide-content]